سفارش تبلیغ
صبا ویژن

صدای زنگ گوشیم سکوت جلسه رو شکست ..همه با چشم های خیره . رییس ما ملامت نگام میکرد
تند از جیبم بیرون کشیدم و بدون اینکه به صفحه اش نگاه کنم گفتم ..من بعدا باهاتون تماس میگیرم و قطع کردم
***********
چند روزه که یه خانوم مزاحمم میشه ..عجب دوره زمونه ای شده
شماره همون مزاحم بود
دوباره زنگ زد
بله
با عشوه گفت -پس چرا تماس نگرفتی
کلافه دستی به پیشونیم کشیدم ...-خانوم لطفا مزاحم نشید
-اگه یه قرار بزاری تو کافی شاپ قول میدم که مزاحمت نشم
ریسس اومد .. نمیتونستم حرف بزنم تند گفتم باشه
واسم اس ام اس اومد ..ادرس یه کافی شاپ اما نرفتم
یعنی یه کاری واسم پیش اومد که یادم رفت .........اگرم یادم مونده بود نمیرفتم ...ادم بیکار زیاده
شب خسته به خونه برگشتم
اولین چیزی که نظرم و جلب کرد چمدون دم در خونه بود
با دیدن خانومم که حاضر اماده از خونه بیرون اومد بیشتر تعجب کردم
صداش زدم
-مریم
چشماش خیس از اشک بود ....ماتم برد ..نکنه کسی از اقوام مرده
-چی شده ؟
-خیلی پستی .....فکر نمیکردم همچین ادمی باشی ...
ماتم برد
-از چی حرف میزنی
-از تماس هات ..قرار توی کافی شاپ .......
-مزاحم بود ...به خدا ...
توی حرفم پرید
-قسم خدا رو نخور ..میدونم مزاحم بود ......اما تو هم پایه بودی ...نگو نبودی ...خودم شنیدم ...تا الان کافی شاپ بودی؟اره ......خیلی تو ذوق ات خورد که کسی رو که منتظر بودی اونجا ندیدی؟
-تو به من شک داشتی
-نه ..میخواستم امتحانت کنم ......که تو از این امتحان زد شدی
عصبانی شد ........خون خونم و میخورد ..........دیوانه منو امتحان میکنه
خیلی خودم و نگه داشتم که وسط خیابون سرش داد نزنم .........
چمدونش و گرفتم و دستشم محکم گرفتم و داخل خونه بردم
زندگی بچه بازی نیست ..وگرنه دق و دلیم و سرش خالی میکردم

حرف پایانی : این امتحان ها جز خراب کردن زندگی چیزی دیگه ای نداره .......این اقا اگه امتحانم خوب رد میکرد ...بازم وقتی متوجه میشد که این یه امتحان از طرف همسرش بوده به شدت ناراحت میشه






تاریخ : یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/7/12 | 8:17 عصر | نویسنده : طاها تهرانی | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.